روایتی از امید و رویا

 

 بذرهای رویا

در پهنه‌ی وسیع جهان، آنجا که خاک خشک است و آسمان بی‌انتها کشیده شده، کودکان بازی می‌کنند، می‌خندند، و رؤیا می‌سازند.

با تمام سختی‌هایی که فرایشان را گرفته است اما روحشان را نشکسته.

تخیلاتشان و آرزوهایشان، هنوز آزاد است.

مستند « بچه های زمین خاکی »، زندگی همین کودکان را نشان می‌کند. یادمان می‌آورد امید، در دل کودکانی که کم دارند، اما رییا دارند، زنده است.

 

معصومیتِ کودکی

کودکان بلدند از هیچ، شادی بسازند.

یک اسباب‌بازی دست‌ساز، یک بازی خیالی، یک خنده‌ی نصفه‌نیمه با یک دوس یا یک توپ فوتبال.

آن‌ها دنیا را نه فقط همان‌طور که هست، بلکه آن‌طور که می‌تواند باشد می‌بینند:

خالص، زیبا و بدون درد و پلیدی.

در دل سخت‌ترین شرایط هم، باز هم خلق می‌کنند. خیال می‌سازند. امید می‌کارند. نماینده طلوع خورشید زندگی هستند و منبع بینهایت نور امید به آینده.

 

رویاهایی میان غبار

کودکانی که در این مستند می‌بینیم، در جاهایی زندگی می‌کنند که منابع کم است، فرصت‌ها کمتر.

اما رؤیاهایشان… وسیع. بسیط. عمیق. یکی می‌خواهد معلم شود. که یاد بدهد. بلند کند.

دیگری، دکتر شدن را آرزو دارد. که زخم را ببندد، دل را آرام کند.

این رویاها، ساده نیستند—از دل زندگی آمده‌اند. از دیدن درد، از خواستنِ خوب شدن جهان.

و یک زمین خاکی، یک توپ فوتبال و دروازه هایی که تیر آن چوب است اما ماحصل زحمت خودشان است این رویاها را زنده نگه میدارد و این امید را جاودان.

 

نقش جامعه

پشت هر کودکِ رویاباف، یک جامعه ایستاده.

خانواده، همسایه‌ها، معلم محلی…

حتی وقتی پول نیست، یا امکانات نیست، یک کلمه‌ی دلگرم‌کننده می‌تواند معجزه کند.

همین‌ها پایه‌ی آن آینده‌اند که کودک توی ذهنش می‌سازد. اگر کسی دلسوزی کند و پشت آنها بیایستد کوه هارا جا به جا خواهند کرد.

 

آموزش: فانوس امید

در این روایت، آموزش مثل یک چراغ است.

تداوم دلسوزی و انگیزه این بچه هارو کنار هم نگه داشت و تیم رو شکل داد.

خیلی وقت ها دونستن نه فقط دونستن خود بچه ها بلکه آگاه کردن خانواده های آنها از پتانسیل های فرزندانشان بذر امید را عمیق تر از قبل میکارد و جوانه اش را محکم تر میکند.

 

قدرتِ بقا

تاب‌آوری، در تار و پودِ زندگی این کودکان بافته شده است.

هر روز، با فقر، با محدودیت، با بی‌عدالتی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. اما ادامه می‌دهند.

با دلی کوچک اما محکم، از میان مانع‌ها رد می‌شوند.

و این، چیزی‌ست که روح بشر را تعریف می‌کند.

 

هنر بیان، بازی فوتبال
هر پاس خوب، هر تکل موفق، هر ضربه ی خطرناک و هر گل، هر گلی که به ثمر برسد نور امید و عمق رویای این کودکان را بیشتر میکند.

زندگی تداوم لحظات و درک کلی ما از این استمرار است.

سختی، آسانی، درد، آسایش، محدودیت و …..
تمام اینها در پرتو امید شکل میگیرند امید که از یک روح دلسوز و یک توپ فوتبال شکل گرفته است.

 

دعوت به کنش

« بچه های زمین خاکی » فقط یک مستند نیست.

صدایی‌ست که می‌گوید:

ببین.

بفهم.

کاری بکن.

هر کودک، جهانی از استعداد و ریاهاست، کافیست به آن فضا بدهیم.

از آموزش گرفته تا گوش دادن ساده، هر کدام از ما سهمی داریم در ساختن امید.

 

 پرورش فردا

قصه‌ی این بچه‌ها، یادمان می‌اندازد که حتی در سخت‌ترین شرایط، امید هنوز زنده است.

رویاهایشان، مثل ستاره، مسیر آینده را روشن می‌کنند.

و اگر ما خوب گوش بدهیم، شاید بفهمیم:

جهان، با همین دل‌های کوچک و پاک، دوباره ساخته خواهد شد.

باشد که کودکی، همیشه فرصت رؤیا دیدن داشته باشد

و کسی باشد که رویایش را باور کند.

 

در باره ی نویسنده

محمد علی نقیبی

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *