دریاشوب با شیوه تجربی و آرشیوی ساختهشده (compilation/ (experimentalو موضوعی جذاب و به روز دارد. مستند دریاشوب در مورد دروازه اشکهاست، تنگه باب المندب، یکی از حیاتیترین گذرگاههای آبی جهان، که 12 درصد حملونقلهای مهم تجاری دنیا از آن طریق انجام میشوند و در واقع بدون عبور از آن، عبور از کانال سوئز نیز غیر ممکن خواهدبود.
از آنجا که اسم یک اثر اولین ارتباط سازنده اثر با مخاطبانش است، میتوان گفت سازنده مستند دریاشوب شروع بسیار موفقی را برای ارتباط با مخاطبان، جذب مخاطب و انتقال مفهوم رویداد آشوب در دریا برگزیده است. در ابتدای مستند با شروع خوب و گویایی مواجه هستیم. از همان آغاز از نقشهها و نمودارهای به جایی استفادهشده که بهگونهای شفاف به همراه شدن مخاطب با موضوع کمک میکنند. اما میتوان گفت کیفیت پردازش مستند، روند ماجرا، تعلیق، میزان و سرعت انتقال اطلاعات به مخاطب و… در نیمه اول مستند دریاشوب بهتر از نیمه دوم است. در طول مستند شاهد پرشهای موضوعی زیادی هستیم، پراکندگی و دور شدن مدام از موضوع و نبود یک ترتیببندی زمانی برای اتفاقات کمی گیج کننده و تاحدی جذب کننده است و انگیزه مخاطب را برای درک مسئله بالا میبرد، که البته این امر در مستندهای تجربی اشکالی محسوب نمیشود. آمارهایی که 50 دقیقه بعد از شروع بیان میشوند، مسئلهای که در طی مستند پرداختشده را کاملا روشن کرده و جمع بندی مناسبی برای مستند هستند. اما در نهایت پایان بندی خوبی نداریم و مستند یکباره به شکلی تمام میشود که احتمالا مخاطب در انتظار برگشت تصویر و ادامه مستند دقایقی منتظر میماند. به طور کلی میتوان گفت کیفیت مستند از ابتدا به انتها سیری نزولی طی میکند، در حالی که از آن شروع خوب انتظار این پایان بد نمیرود.
اگر ماجرای واقعی مستند دریاشوب را به شکل روایت یک داستان نگاه کنیم، مستندساز توانسته با نشان دادن امکانات، همپیمانان و …، نیروی مقابل قهرمان را بزرگ و قدرتمند پرداخت کند که این پرداخت، ارزش کار قهرمان یا سوژه اصلی مستند (یمن) را به شکل موثری بالا برده و تلاش مستندساز را به نتیجه میرساند، او در طول مستند دو یا سه بار این روند را در ذهن ما تکرار میکند. اما در میانههای مستند بخشهایی از نریشن، جملات استحکامی و شعاری را شامل میشود که نه تنها تاثیر لازم را نمیگذارد، بلکه اثر و نظر مستقیم مستندساز است و مخاطب را لحظاتی از مسیر درک ماجرا بیرون میکشد.
از جزئیات جذاب مستند دریاشوب میتوان به: ارتباط زبان بدن و محتوای گفتار افراد پشت میزهای گفتگو در برنامههای تلویزیونی انتخابشده برای مستند، پخش جمله “آمریکا علاقهای به جنگ ندارد” از زبان مجری درست بعد از نشان دادن حرکت نظامی کشورها به رهبری آمریکا بر علیه یمن و نمایش ساختاری این تضاد به مخاطب، پرداختن به پایگاههای نظامی کشورهای مختلف در جیبوتی نقطه مقابل یمن و نشان دادن وضعیت منطقهای که کمتر از آن صحبتی گفته میشود، و نشان دادن نگاه برمودایی آمریکا به یمن از طریق گفتگوی افراد متفاوت، اشاره کرد. مستند نماهای خیلی جذاب و زیبایی را هم شامل میشود اما از آنجا که به شکل آرشیوی ساختهشده و مستندساز از تصاویر موجود استفاده کرده، نماهایی که شامل مفهوم خاصی باشند در آنها دیده نمیشود، همینطور گاهی بیدلیل از نمای تکراری استفادهشده، که علاوه بر این نماها به نظر میرسد که برخی از بخشهای اضافه روایت هم قابل حذفاند و میتوان زمان مستند را به شکل بهینهای کاهش داد.
شاید مهمترین سوالی که مستند دریاشوب ایجاد میکند این باشد که چرا تا کنون از بین میلیاردها شبکه اجتماعی، هیچ کس، این را به ما نگفته بود؟! این مطلب اقتصادی مهم را، که بستهشدن کانال باب المندب علت فشار بر اقتصاد اروپا و آمریکا و گرانیهای پیش آمده است؟ و یمن رسما اعلام کرده که این کار را تا وقتی در غزه آتش بس شود ادامه خواهد داد؟ البته اگر هم قرار باشد گفته شود در این بحران اقتصادی مقصر یمن است، باید به قول مریم فرانسوا رونامه نگار و نویسنده آمریکایی بگوییم که: “در غزه آتشبس کنید تا بحران اقتصادی جهان تمام شود، چرا آمریکا این راهکار ساده را در پیش نمیگیرد؟” پس اگر هدف مستند ساز از ساخت مستند دریاشوب رسیدن به این نگاه و ایجاد این سوال در مخاطب بوده، میتوان گفت به هدف خود رسیده است.