فیلم‌های جنگی اغلب با تأکید بر هیجان و اکشن‌های پرتنش شناخته می‌شوند، اما برخی آثار به‌ویژه در دنیای معاصر به دنبال نشان دادن ابعاد انسانی و روان‌شناختی جنگ هستند. «راحانا»، به کارگردانی کاظم دانشی، در این راستا گام جسورانه‌ای به جلو برداشته و با رویکردی واقع‌گرایانه و بدون اغراق، دنیای جنگ و مقاومت را در قالبی نو و بی‌زینت روایت می‌کند. این فیلم کوتاه ۲۱ دقیقه‌ای، که در سال ۱۳۹۶ توسط «خانه فیلم داستانی انقلاب اسلامی» تولید شده، به بررسی مأموریتی نجات‌بخش در دل ویرانی‌های جنگ سوریه می‌پردازد و در این مسیر از افتادن به دام شعارزدگی یا احساسات‌گرایی سطحی پرهیز می‌کند.

روایت: مأموریتی انسانی با میزانسن تنش‌زا

فیلمنامه «راحانا» بر پایه‌ روایتی ساده اما هدفمند بنا شده است: پنج سرباز ارتش سوریه مأمور می‌شوند تا کودک و پدربزرگش را از محاصره داعش نجات دهند. آن‌چه این خط داستانی را از کلیشه‌های رایج در ژانر جنگی جدا می‌کند، نه پیچیدگی داستان، بلکه نحوه اجرای آن در فضاسازی، تعلیق و ریتم است. کارگردان به‌جای نمایش درگیری‌های مستقیم، از زاویه دید تک‌تیرانداز زن، راحانا، بهره می‌برد تا تجربه‌ای تأمل‌برانگیز خلق کند. هدایت عملیات از راه دور، صرفاً از طریق بی‌سیم، تعلیقی درونی و تصویری می‌سازد که فیلم را از یک اکشن صرف فراتر می‌برد و آن را به تجربه‌ای عمیق‌تر و پرمغزتر تبدیل می‌کند. نمونه‌ای از این تعلیق در صحنه‌ای دیده می‌شود که راحانا مجبور است میان دو تصمیم حیاتی در کسری از ثانیه یکی را انتخاب کند، بدون آن‌که تصویر مستقیمی از خشونت ببینیم.

 

 

شخصیت‌پردازی: فاصله‌گذاری با کلیشه‌های زنانه

راحانا زنی دقیق، مصمم و ساکت است. او نه نماد است، نه زینت‌بخش روایت؛ بلکه کاراکتری فعال و مؤثر است که پیشبرد داستان وابسته به اوست. فیلم از ارائه تصویر زنانه رایج در آثار جنگی            —زن قربانی یا تماشاچی منفعل—پرهیز می‌کند و تصویری متفاوت از کنش‌گری زنانه ارائه می‌دهد. با این حال، نبود اطلاعات درباره پیش‌زمینه شخصیتی، انگیزه درونی یا باورهای راحانا باعث می‌شود که کاراکتر او به عمق لازم نرسد. شاید اگر فیلم حتی با چند نگاه یا جمله کوتاه، پنجره‌ای به درون ذهن این زن باز می‌کرد، ما با شخصیتی چندلایه‌تر روبه‌رو می‌بودیم. سایر شخصیت‌ها نیز، به‌ویژه سربازان، اغلب در حد تیپ‌های آشنا باقی می‌مانند.

 

بازیگری: حضور فیزیکی بدون حضور دراماتیک

با وجود طراحی دقیق میزانسن‌ها و کارگردانی کنترل‌شده، اجراهای بازیگران عمدتاً خنثی و فاقد بُعد عاطفی لازم‌اند. صدف اسپهبدی، در نقش راحانا، اگرچه سکوت و کنش فیزیکی را به‌درستی اجرا می‌کند، اما در نبود بستر دراماتیک کافی، این سکوت به‌تدریج از تأثیرگذاری تهی می‌شود. بازی او، که در این فیلم در آغاز مسیر بازیگری خود قرار دارد، نشان از پتانسیلی دارد که در ادامه، در همکاری دوباره با کاظم دانشی در فیلم «علفزار»، به بلوغ و پختگی بیشتری می‌رسد.

نگاه‌ها، حرکات و واکنش‌ها در لحظات بحرانی آن‌چنان که باید، حامل تنش درونی یا دوگانگی تصمیم‌گیری نیستند. در مورد دیگر بازیگران نیز، شاهد نوعی اجرای تیپ‌گونه و سطحی هستیم که به‌جای شکل‌گیری روابط انسانی یا حس جمعی، صرفاً به انجام وظایف روایت بسنده می‌کنند. این مسئله به‌ویژه در فیلمی کوتاه، که هر ثانیه‌اش بار معنایی دارد، خلأیی محسوب می‌شود.

 

 

کارگردانی: سادگی طراحی‌شده در خدمت واقع‌گرایی

کاظم دانشی با پرهیز آگاهانه از فرم‌گرایی اغراق‌آمیز، به بیانی نزدیک به رئالیسم دست یافته است. حذف موسیقی متن، تأکید بر صداهای محیطی، استفاده از سکوت‌های کش‌دار و هدایت بازیگران با بازی‌های مینی‌مال، انتخاب‌هایی جسورانه هستند که به صداقت اثر می‌افزایند. لوکیشن محدود و فضاسازی فشرده، حال و هوایی خفقان‌آور و پرتنش خلق کرده‌اند. ترکیب خطوط شکسته، سایه‌های درهم‌تنیده ساختمان‌های ویران و فریم‌های فشرده، نشان از مهارت دانشی در کنترل بصری و طراحی فضا دارد.

 

فیلم‌برداری: هم‌ذات‌پنداری از پس لنز

دوربین اغلب در سطح دید سربازان یا موقعیت راحانا قرار دارد و به این ترتیب، مخاطب را با کاراکترها هم‌مسیر می‌کند. در نماهای بلند از موقعیت دیده‌بانی، استفاده از لنز تله، حسی دوگانه از فاصله فیزیکی و نزدیکی روانی ایجاد می‌کند. نورپردازی طبیعی و پالت رنگی خاکستری-قهوه‌ای، فضای مستندگونه و ملموسی پدید آورده که مخاطب را به دل میدان جنگ می‌کشاند. همچنین، بازی هوشمندانه با عمق میدان و فوکوس، در القای تهدید پنهان و تنش لحظه‌ای بسیار مؤثر عمل کرده است.

 

صدا: سکوتی که فریاد می‌زند

تصمیم به حذف موسیقی متن در نگاه اول پرریسک است، اما در عمل یکی از موفق‌ترین جنبه‌های فیلم به‌شمار می‌آید. صداهای طبیعی، سکوت‌های بلند، و افکت‌های محدود، خود به ابزاری روایت‌گر بدل شده‌اند. با این حال، در برخی لحظات این یکنواختی صوتی ممکن است باعث خستگی شنیداری شود. افزودن لایه‌هایی بسیار ظریف از بافت صوتی—مانند صدای دور موتور، جریان هوا یا وزش خفیف باد—می‌توانست بدون لطمه زدن به صداقت اثر، به حفظ تنش و پویایی صوتی کمک کند و ریتم روایت را حفظ نماید.

 

 

پایان‌بندی: ضربه‌ای تلخ در اوج تعلیق

پایان «راحانا»، نمونه‌ای دقیق از «پایان تراژیک» است. درست در لحظه‌ای که مخاطب انتظار موفقیت عملیات را دارد، ضربه‌ای ناگهانی و احساسی وارد می‌شود. این پایان، نه‌تنها کلیشه نجات را می‌شکند، بلکه بهای انسانی جنگ را به‌وضوح پیش چشم می‌گذارد و ذهن مخاطب را تا مدت‌ها پس از تماشای فیلم درگیر نگه می‌دارد.

 

جمع‌بندی: تجربه‌ای کوتاه اما عمیق

«راحانا» را می‌توان یکی از آثار خوب فیلم کوتاه در ژانر جنگی و مقاومت دانست. اثری که با بهره‌گیری از زبانی تصویری، روایت کم‌کلام و حضوری مؤثر از یک شخصیت زن، کلیشه‌ها را کنار می‌زند و به بیان روایتی انسانی، صادقانه و پرمغز می‌پردازد. کاظم دانشی در این فیلم ثابت می‌کند که حتی در قالب محدود فیلم کوتاه، اگر طراحی روایی، ساختار بصری و هدایت کاراکترها در هماهنگی نسبی باشند، می‌توان اثری ماندگار و تأثیرگذار خلق کرد؛ تجربه‌ای که نه‌تنها از ذهن مخاطب پاک نمی‌شود، بلکه در حافظه‌ سینمای مقاومت ایران نیز جایگاهی شایسته خواهد داشت.

در باره ی نویسنده

محمد علی نقیبی

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *